شعری بسیار زیبا ازسعیدغمخوار

ساده می‌گویم دلم و پریشانِ تو است

 

ذهن و قلبم صحنه ی جولان مژگان تو است

در سرم فکر تو آنقدر رفت و آمد می‌کند

بر لبم تنها فقط ، اسمِ تو هذیان تو است

مثلِ هر شب با خیالت دل به رؤیا داده‌ام

بی تو تنها دلخوشی رؤیای پنهان تو است

درد این دوری دلم را بد به درد آورده است

قلب من خون است اگر،از درد هجران تو است

گر چه در ظاهر تو با من در کنارم نیستی

با منی هر لحظه چون این دل فقط آن تو است

راست می‌گویند که انسان با امیدش زنده است

من امیدم دیدن لبهای خندان تو است

من از این دنیا فقط تنها به یک«تو» راضی‌ام

تا قیامت قلب من همواره خواهان تو است
#سعید_غمخوار 

غزل بی تو از سعیدغمخوار

روز ها می‌گذرد دردم دو چندان می‌شود

بی تو این دنیا برایم مثل زندان می‌شود

درد دارد باشی و از من نگیری یک خبر

درد من با دیدنِ تنها تو درمان می‌شود

خاطرات با تو بودن را تصّور می‌کنم

روز وشب قلب من از این غصه ویران می‌شود

هر که می‌بیند مرا داند که غمگین تو ام

آخر این غم‌ها چگونه بی تو پنهان می‌شود

خاطرت هست با چه شوقی دل به دریا می زدم؟

گر چه می‌گفتند نرو امروز توفان می‌شود

گفته بودی تا قیامت من خریدار تو ام

از چه این دوری برایت سهل و آسان می شود

در نبودت بارها من از خودم پرسیده ام

بر سرِ این دل چه می‌آید که ارزان می‌شود

#سعید_غمخوار